کد مطلب:102470 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:441

خشم و حسد و خودپسندی











خشم گرفتن از غریزه های انسانی است، لیكن هنگامی انسانی به شمار می رود كه اختیار آن در دست شخص باشد و در هر جا كه لازم دید آن را به كار برد. و تشخیص جای آن، به وسیله ی انسانهای تربیت شده و آگاه و صاحبان عمل صالح، امكان پذیر است. انسانی كه در راه خدا حركت می كند و همه ی اعمالش را هم برای خدا انجام می دهد، خشم خود را هم مهار كرده در جهت رشد و كمال انسانی به كار می برد و علیه دشمنان خدا و دشمنان انسانیت و از همه ی آنها پیشینه دارتر یعنی ابلیس و از همه بدتر و پنهانكارتر یعنی نفس، به كار می گیرد. خشم بی جا از سپاهیان این دشمن پیشینه دار یعنی ابلیس است و از خویهای شیطانی و گونه ای از دیوانگی است.

امیرالمومنین درباره ی خشم چنین می فرماید:

«و احذر الغضب، فانه جند عظیم من جنود ابلیس.[1].

[صفحه 362]

و ایاك و الغضب، فانه طیره من الشیطان.[2].

الحده ضرب من الجنون، لان صاحبها یندم، فان لم یندم فجنونه مستحكم.»[3].

از خشم بپرهیز، زیرا سپاهی بزرگ از سپاهیان ابلیس است.

تو را هشدار می دهم از خشم، زیرا خشم گرفتن از جای پریدن و از انگیزه های شیطان است.

تندخویی گونه ای دیوانگی است، زیرا دارنده اش پشیمان می شود، پس اگر پشیمان نشده است دیوانگی او استوار است.

ابلیس همان نیرویی است كه بر اثر خودبزرگ بینی از سجده بر آدم خاكی خودداری كرد و از آتش خلق شدنش را به رخ خدا كشید كه من برترم، خدا او را از درگاه راند و او سوگند خورد كه در دشمنی نسبت به بشر و گمراه كردن آدمیان هیچ كوتاهی نورزد و با سپاه پیاده و سواره ی خویش پیوسته با نوع بشر و فرزندان آدم در نبرد است. و این سپاه را از درون خود بشر بسیج می كند، از همه ی آنها بزرگتر، خشم و تندخویی است كه از درون انسان برمی خیزد. و چون خشم به انسان دست داد، از جایگاه استوار انسانی و پایگاه محكم وقار و متانت بیرون پریده، در اختیار ابلیس قرار می گیرد و سبك چون پركاهی ابزار دست او و خود شیطانی می شود كه صفت

[صفحه 363]

و كار برجسته ی ابلیس است. و حدت و تندخویی نیز داغ ترین و بالاترین مرحله ی خشم كه دیوانگی است، به حساب می آید. تندخو اگر خرد خود را به طور كامل از دست نداده باشد زود پشیمان می شود و اگر پشیمان نشد نشان مستحكم بودن دیوانگی اوست.

حسد ورزیدن یكی از خویهای بسیار ناشایست بشر است. حسد به معنی خویی است كه نمی تواند نیكی و بهره ای و امتیازی را در وجود كسی و در نزد شخصی و برای دیگری ببیند. حسود، نه تنها نمی تواند نعمتی را در كسی ببیند، بلكه خواستار نابود شدن نعمت دیگری است و نمی خواهد كه خود او هم چنان نعمتی داشته باشد. خویی است ویرانگر كه نظری جز نابود شدن ندارد. حسد با غبطه كه در فارسی به رشك تعبیر می شود، تفاوت دارد. غبطه خوردن یا رشك بردن بدان معنی است كه انسان آرزو می كند نعمت و خیر و حالت و صفت خوب و پسندیده ای را كه دیگری دارد، بهره ی خود او هم بشود و لذا می كوشد كه خود را به وی برساند، بدون آن كه میل داشته باشد كه آن نعمت از دیگری سلب شود. ازاین جهت خدا به انسان می آموزد. كه از شر حسود خود را در پناه پروردگار قرار دهد. و امام (ع) درباره ی حسد می فرماید:

«الحرص و الكبر و الحسد دواع الی التقحم فی الذنوب.[4].

العجب لغفله الحساد عن سلامه الاجساد.[5].

و لا تحاسدوا، فان الحسد یاكل الایمان (كما تاكل النار الحطب).»[6].

[صفحه 364]

آز و خودبینی و حسد انگیزه هایی هستند برای بی پروا و كوركورانه افتادن در گناهان. شگفت از غفلت حسودان از سلامت بدن ها.

به یكدیگر حسود نورزید، زیرا حسد آن چنان ایمان را می خورد «كه گویی آتش هیزم را».

سه خوی بسیار بد: آزمندی و خودبینی و حسد است كه اگر در كسی ایجاد شود و به درمان آنها نپردازد و خود را در اختیارشان قرار دهد، چنان تسلطی بر او پیدا می كنند كه بدون آن كه بخواهد و بداند، كوركورانه به پرتگاه گناهان فرومی افتد. و حسد نه تنها به معنویت شخص گزند می رساند كه به جسم نیز سرایت و آن را دچار بیماری و ناتوانی می كند و اگر كسی به جان و معنویت خود توجهی نداشته باشد، دست كم به سلامت جسمانی خود باید علاقه مند باشد و از حسد بپرهیزد. و از جسم و جان گذشته، حسد، مانند آتش ایمان را می خورد و انسان را به گناه برمی انگیزد.

این تشبیه را امیرالمومنین از رسول خدا برگرفته است.

درباره ی «عجب» به معنی خودپسندی، گفته هایی دارد، از جمله:

«عجب المرء بنفسه احد حساد عقله.[7].

و ایاك و الاعجاب بنفسك و الثقه بما یعجبك منها و حب الاطراء، فان ذلك من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق ما یكون من احسان المحسنین.[8].

و لا وحده اوحش من العجب.»[9].

[صفحه 365]

خودپسندی هركس یكی از حسدورزان به خرد اوست.

و بپرهیز از خودپسندی و اطمینان كردن به چیزی كه تو را به خودپسندی برمی انگیزاند و دوست داشتن ستایش، زیرا خودپسندی از مطمئن ترین فرصتهای پیش آمده برای شیطان در درون خویش است، برای این كه پیامد و دستاورد نیكی نیكوكاران را یكسره از بین ببرد.

و هیچ گونه تنهایی و از دیگران جداماندنی ترسناك تر از خودپسندی نیست.

حكمتهای یاد شده از سه جای نهج البلاغه گرفته شده است و در توضیح آنها باید گفت:

1. خرد انسان هنگامی رشد می كند كه غریزه های حیوانی- مانند خودخواهی و خودپسندی- رو به ناتوانی و كاستی بگذارد، از این روی، خودپسندی به خرد

[صفحه 366]

حسادت می ورزد و نمی خواهد آن را پویا و رو به رشد ببیند. پس هرچه شخص بیشتر به سوی خودپسندی برود، خردش از حركت بیشتر بازمی ماند و سرانجام ناتوان و نابود می شود.

2. اعجاب به نفس به معنی برانگیختن نفس به خودستایی است. اگر انسان از كاری كه انجام داده، یا سخن زیبایی كه به زبان آورده، خوشش بیاید و از خود تعریف كند و خود را برتر از دیگران بداند، نفس خویش را به اعجاب برانگیخته است و خرد خود را سركوب و ناتوان كرده است.

3. اطمینان پیدا كردن به درستی كار یا گفتاری كه باعث شود نفس به خودستایی درآید، نیز از عوامل سقوط و واژگونگی انسان است. بنابراین، هرگز نباید بدین غریزه های درونی و طبیعت خودخواهی مطمئن شد و شایسته نیست كه به ستایش دیگران هم اعتماد شود.

4. طرء به معنای پیشامد ناگهانی و مصیبتی است كه دانسته نیست از كجا آمده، و طری به معنای تازگی و شادابی هم هست و چون به باب افعال برود، معنای ستایش كردن از كسی می دهد. گویی اطراء به معنای تر و تازه كردن ناگهانی روحیه ی افسرده و پژمرده ی دیگری است.

ستودن ویژه ی پروردگار است و بس. و امیرالمومنین (ع) می فرماید:«هیچ ستایشگری نباید كسی جز پروردگارش را بستاید[10] بنابراین ستودن غیر خدا شایسته نیست و اگر كسی دوست داشته باشد او را بستایند و از ستودن دیگران خوشش بیاید، مقدمات سقوط خویش را فراهم كرده است و به تدریج مراحل طغیان را پیموده به تفرعن و استبداد و خود را پروردگار دیدن می رسد.

شیطان پیوسته در كمین به دست آوردن فرصت برای به گمراهی كشانیدن بشر است. یكی از بهترین و مطمئن ترین فرصتهایی كه به دست می آورد، خودخواهی و غرور و خودستایی انسان است. داشتن این سرشت، قرار گرفتن بر لبه ی پرتگاه است،

[صفحه 367]

چون شیطان شخص را بر لبه ی پرتگاه دید، با چاپلوسی و ستایش از او و كار خوب او را بیشتر از آنچه هست، زیبا نشان دادن، وی را به پرتگاه نزدیكتر می سازد، و در یك فرصت مناسب كه همان غرور و غفلت است، به ژرفای دره می سپارد. و درنتیجه، همه ی كارهای نیكی را كه انجام داده نابود و بی ارزش می كند.

5. انسان خودخواه و خودستای، به تدریج به جایی می رسد كه هیچ شخصیت انسانی را نمی تواند در برابر خود ببیند. چنین شخص خودخواه خودستای همه ی دوستان و نزدیكان را از دست می دهد و تنها می شود. زیرا چاپلوسان و ستایشگران، خود خوب می دانند كه سخنشان دروغ و دورویانه و از روی ترس یا طمع است و لذا قابل اطمینان برای دوستی و یاری و همكاری نیستند و سرانجام دچار تنهایی و ترس و وحشت می شود و كارش به دیوانگی و در نهایت، به نابودی، می انجامد.


صفحه 362، 363، 364، 365، 366، 367.








    1. از رساله ی 69.
    2. از رساله ی 76.
    3. ح 255.
    4. ح 225.
    5. ح 212.
    6. از خطبه ی 86.
    7. ح 212.
    8. از رساله ی 53.
    9. از حكمت 113.
    10. از خطبه ی 16.